سفارش تبلیغ
صبا ویژن



به بهانه سالروز تولدم ... - گل نرگس ... مهدی فاطمه






درباره نویسنده
به بهانه سالروز تولدم ... - گل نرگس ... مهدی فاطمه
آی دی نویسنده
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
کربلا و امام حسین (ع)
مشهد و امام رضا (ع)
سوریه و بی بی زینب (س)
سفرنامه جنوب و غرب
من و تو
دل نوشت ها
رمضان
نازنین زهرا
متفرقه
تقریبا سیاسی
سفر مقام معظم رهبری به کرمانشاه
سردار شهید مهدی زین الدین
شهید سید رحیم خمیس آبادی
مناسبت ها و مراسم ها
مسابقات و طرح های مذهبی
زندگی نامه حضرت ابالفضل (ع)
ضیافت اندیشه 1389
قرار بود بریم ،ولی موندیم !

ذکر ایام هفته


لینکهای روزانه
گل نرگس...مهدی فاطمه ! [806]
[آرشیو(1)]

لینک دوستان

وبلاگ گروهی فصل انتظار
دست خط ...
لبگزه
شلمچه
حضور نور
مسجد ولیعصر (عج) کنگان
نجوای شبانه
پاک دیده
چفیه
آسمان سرخ
حرف دل
مجنون صفت
نیار یعنی آرزو
سحرخیز مدینه کی می آیی ؟
نوشابه ای با طعم بهائیت
خدای شاپرک ها
کمان نیوز
او خواهد آمد...
حدیث نفس
حجاب غیبت
حس غریب
*دفاع مقدس*
حریم یاس
مزار شهدا
منتظر کوچک
وب نوشته های حاج محمد
حدیث دل
تا کرببلا هست زمین را عشق است
دل نوشته های دو دختر شهید
گذر اقاقیا
عکس بان
ذهن نوشت
منتظر قائم آل محمد
زیباترین شکیب
چادر خاکی
من از دیار حبیب م
وادی
آوینار
الهی من لی غیرک ...
احسان پسر خوب مامان و بابا


موسیقی وبلاگ


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
به بهانه سالروز تولدم ... - گل نرگس ... مهدی فاطمه


لوگوی دوستان




آمار بازدید
بازدید کل :998210
بازدید امروز : 2
بازدید دیروز :392
 RSS 

به نام خدایی که تنها عاشق حقیقی است ...

سلام به همه دوستان عزیز و گرامی ، خوبید ان شا الله ؟ دیروز تولدم بود و کلی تبریک و کادو و ... از طرف دوستان و فامیل و آشنا ، اما نمیدونم چرا اصلا خوشحال نشدم !؟ شاید چون اونایی که باید ؛ نتونستن پیشم باشن .منظورم آبجی صیغه ایمه ...دو روز قبل تولد من ، رفته بودم پیشش و یه اتفاق بد افتاد ...حال آبجیم یهو بد شد و بردیمش بیمارستان ،بعد کلی آه و ناله و گریه و کلی دوندگی توی اورژانس و سایر بخش های بیمارستان بالاخره بستری  شد و بازهم بخاطر اشتباهات متعدد بعضی از پرستاران که اصلا وجدان کاری یا حتی انسانی ندارند ، مجبور به تحمل درد زیادی شد . خلاصه اینکه همه فکر و ذکر من پیش دوست عزیزتر از جونم بود ؛ خیلی برنامه ها داشتیم برای دیروز اما همش .... اینکه من ناراحت بودم اصلا مهم نیست ...مهم این بود که اون درد می کشید و من با ثانیه به ثانیه بدی حالش اشک ریختم....دو روز خیلی بد رو پشت سر گذاشتیم و امروز خداروشکر خیلی حالش بهتر شده ، براش دعا کنید .


پ.ن.1 : آبجی عزیزم امیدوارم هرچی زودتر خوب خوب خوب شی و بهبودی کامل پیدا کنی . خیلی دوستت دارم نازنینم .

پ.ن.2: این روزا از گوشه و کنار حرفای جالبی میشنوم ، نمیدونم بعضی از مردم تا کی اینقدر تو کار هم سرک میکشن و داعیه ی اسلام و بسیج و مذهب رو هم دارند ؟!!

پ.ن.3 : بازم میام .این بار با عکس های سوریه و مشهد و جنوب میام ان شا الله .

پ.ن.4 : یکسال دیگه بزرگ تر شدم و این یعنی یکسال دیگه به مرگ نزدیک تر شدم ...دعا کنید قبل رسیدن مرگ آدم بشم و عاقبت بخیر از این دنیا برم .

خیلی دعام کنید . یا علی و یا حق



نویسنده » نرگس » ساعت 10:36 صبح روز یکشنبه 89 اردیبهشت 5